۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

لحظه های سنگینی که توش نفس تموم میشه و هیچ حرفی نمیمونه
ثانیه های بی قراری ای که توش حتی نق هم نمیتونی بزنی
وقتی عین روز برات روشنه که چی میخواداتفاق بیفته
وقتی میدونی که محکومی
محکوم...

هیچ نظری موجود نیست: