۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه

امروز روز شلوغی بود
شروع کردم به خوندن،جلسه داشتیم که توش یک عالمه پیشنهاد شنیدم، خداحافظی کردم با بچه هایی که دارن میرن
یک حس عجیب هست
وقتی برمیگردم با دقت نگاه میکنم میبینم خیلی سخت گذشت این چند وقت ، فقط هم خودم میفهمم
همینه که خستگی آورده واسم
آره،
خودشه!

هیچ نظری موجود نیست: