۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

دست از سر من بردارید
به همه تون میگم
آره اصلا من لوسم ، بچه م و...
اصلا هر چی شما میگید درسته
اصلا حق با شماهاست
فقط برید
دست از سرم بردارید
جون هر کی دوست دارید
بردارید و برید!

۱۳۸۸ بهمن ۲, جمعه

...
بگیر بخواب بگیر بخواب
که کار باطل نکنی
با فکرای صد تا یه غاز حل مسائل نکنی
سرتو بذار رو ناز بالش ، بذار بهم بیاد چشت
قاچ زین و محکم چنگ بزن که اسب سواری پیشکشت
...

۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

nous sommes esclaves de notre destin
...
دلتنگی ام را برای چشمانت در سکوت غم بار شب هایم فریاد کردم
فریاد کردم نبودنت را
فریاد کردم تحمل طاقت فرسای دیدن جای خالیت را
فریاد کردم خواستن دلم را برای آهنگ صدایت و برای آرامشی که با خود سوغات می آوردی در لحظه ی دیدار
فریاد کردم گرمای وجودت را

۱۳۸۸ دی ۱۵, سه‌شنبه

میخام به زور به همه بفهمونم که من دیگه اون چیزایی که اونا دارن ندارم
ولی اونا نمیفهمن
هیچوقت نمیفهمن!
اینکه همه جا احساس خستگی میکنی
اینکه دوست داری هی بخوابی
اینکه احساس میکنی تو کل دوران زندگیت هیچی نبودی
اینا همش ناشی از فسردگی روحته

۱۳۸۸ دی ۱۴, دوشنبه

از مهربونی هات واسم گفتن
خواستم که دوستم باشی
خواستم که برام مهربون باشی
این وسط تو رو برداشتن کجا بردن؟
بمیرن همشون!